رجبعلی لباف خانیکی باستان شناس و پژوهشگر میراثفرهنگی در یادداشتی نوشت: روستای نمونه گردشگری ریاب واقع در ۳ کیلومتری جنوب غرب شهر گناباد علاوه بر بافت معماری سنتی ارزشمند، بادگیرهای زیبا، سنتهای پسندیده، غذاهای متنوع و گوارا از پیشینه و شخصیتهای بزرگ و تاثیرگزاری برخوردار بوده است (مرحوم سلطان حسین تابنده به ۲۵ نفر از آنها را در کتاب ارزشمند تاریخ و جغرافیای گناباد اشاره کرده است از جمله: ابومنصور ریابی، ابوسعید ریابی، ابوطالب ریابی، آقا بزرگ ریابی، حاج میرزا تقی ریابی، جلالالدین ریابی، حاج میرزا حسن ریابی، زینالعابدین ریابی، عبدالجواد ریابی، عبدالحسین ریابی، عبدالرحیم ریابی، عزیزالله ریابی، علی نقی ریابی، علی نقی دوم ریابی، میرزا کاظم ریابی، آقا میرزا محمد ریابی، محمدتقی ریابی، محمدجعفر ریابی، محمدعلی ریابی، میرزا محمود ریابی، محیالدین محمد ریابی، معزالدین ریابی، نصرالله ریابی، نورالله ریابی، سید یحیی ریابی.
شاخصترین آنها «خواجه ابومنصور_ریابی» و برادرش «ابوسعید ریابی» بودند که بنا به روایت مؤلف مجالسالمؤمنین: وزیرانِ محترمِ صاحب جاه و مکنت بودند و رفعت ایشان از آفتاب ظاهرتر است.
شهرت ابو منصور ریابی بیش از ابوسعید است. او یکی از وزرای طغرل سوم سلجوقی و از چنان جایگاه و شهرتی برخوردار بوده که در بسیاری از متون معتبر چون: بُحیره، دستورالوزراء، مجالسالمؤمنین، آثارالوزراء و لغتنامه دهخدا به او و خوی و خصلت آزادمنشانه و خداپسندانهاش اشاره کردهاند، از جمله در کتاب «بُحیره» اثر «نقاش استرآبادی» در شرح احوال او نوشته است:
«چون طغرل بن ارسلان که آخرین ملوک سلجوقی است در سنه تسع و ثمانین و خمسمآئه به سلطنت نشست وزارت به خواجه منصور ریابی ارزانی داشت، او مردی بود کافی و کاردان و خداترس یکی از عادات حمیدهٔ او آن بود که هر بامداد فرض(نماز) بگزاردی و بر سر سجاده اوراد خواندی تا آفتاب طلوع کردی آن گاه سوار شده به خدمت سلطان میرفت.
روزی برای پادشاه امر مهمی پیش آمد، ابومنصور را قبل از طلوع آفتاب احضار کرد. او جواب فرستاده را نداد و طبق معمول تا طلوع آفتاب به سجاده به خواندن دعا مشغول بود و چون پس از احضار تاخیر کرد، مغرضین و دشمنانش از او در نزد سلطان سعایت نموده این امر را دلیل خودسری و خودخواهی و بیاعتنایی نسبت به سلطان و امور مملکت گرفته و آن را به سلطان القاء کردند.
سلطان به خشم بانگ بر او زد که: چرا دیر آمدی؟ ابومنصور گفت: ای پادشاه من بندهٔ خدایم و نوکرِ تو، تا از بندگی خدا فارغ نشوم، نتوانم به خدمت تو آیم. سلطان را آن دلیری خوش آمد و او را محمدت گفت و فرمود که خدای را همیشه بندگی میکرده باش تا به برکات طاعت تو اسباب دولت ما منتظم گردد».
ابومنصور ریابی که دوران زندگیش را با عزت و پرهیز گاری سپری کرده بود، پس از مرگ در ریاب به خاک سپرده شد و هنوز مزارش زیارتگاه شیفتگانِ راستی و پاکدامنی است. شاید همان خصلتهای شایسته موجب شده است که شاعری به نام «بندار رازی» در مدح او و برادرش ۲۷ قصیده غرا بسراید. آرامگاه ابومنصور در حاشیه جنوبی ریاب در محوطهای محصور واقع شده و به تیمن حضور او گورستانی بر گرد مزارش شکل گرفته است.
آرامگاه ابومنصور ریابی بنایی آجری شامل یک ایوان ورودی و یک فضای مربع شکل مسقفِ چهار ایوانی یا گنبدخانه در پشت ایوان است که از سمت شمال و انتهای ایوان یک درگاهی به درون بنا راه مییابد.
پوشش ایوان سه بخشی به وسیله طاق و تویزه اجرا گردیده و بر دیوارها طاقنماهایی ایجاد شده است. بر نمای هر یک از پایههای ایوان یک قاب مستطیل عمودی بلند احتمالا جهت اجرای تزئینات کاشی یا کتیبه تعبیه گردیده اما هیچگاه تزئینات یا کتیبه اجرا نشده است. در درونِ بنا گنبدی عرقچین بر فراز فیلگوشها و درگاهیها استقرار یافته است. بنا در مجموع ساده و بیآلایش است و رویه دیوارها و گنبد با کاهگل اندود شده است.
بر بدنهٔ بیرونی بنا در سمت شرقی چهار غرفه و در سمت غربی سه غرفه بر دیوار تعبیه شده که احتمالا جهت استراحت زائران کاربرد داشته است. فضای داخلی فاقد تزئینات یا کتیبه و صرفا با گچ اندود شده است.
برخی مزار ابومنصور را زیارتگاه پنداشته به امامزاده ابراهیم بن موسی بن جعفر(ع)نسبت دادهاند و بدیهی است که جایگاه والا و مقام معنوی ابومنصور ریابی موجب شده است که آرامگاهش به زیارتگاه تبدیل شود.
آرامگاه ابومنصور ریابی بارها به همت خیرین مورد مرمت و حفاظت قرار گرفته و در تاریخ دهم دیماه ۱۳۸۱ به شماره ۶۷۳۱ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
انتهای پیام/
نظر شما